تدبیر

اموزشی ، پرورشی ، اچتماعی

تدبیر

اموزشی ، پرورشی ، اچتماعی

انسانهای بزرگ، دو دل دارند؛

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید، ارباب. نخند!  



معطلت کند. نخند!  







به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

 

 گاهی مواقع چرت می زند، 


به مجری نیمه شب رادیو،   


،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند،
 

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد، 



به پسری که ته صف نانوایی ایستاده، 




به زنی که با کیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و 

 

 سبزی، 


به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی، 



نخند ... 





آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،بار می برند، 


کهنه می پوشند،  



و گاهی خجالت هم می کشند ... 


دلی که درد می کشد و پنهان است 


و دلی که می خندد و آشکار است.

ا نسانهای بزرگ، دو دل دارند؛  
سرما و گرما می کشند،
 
جار می زنند، 
بی خوابی می کشند،
 
آدمهایی که هرکدام برای خود و خانواده شان همه چیز و همه کسند! 
که هرگز نمیدانی آنها چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند! 
نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی! 
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی 
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
 
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
 
به مسافری که سوار تاکسی می شود و بلند سلام می گوید، 
به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده، 
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،
 
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی، 
 به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد 
به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند،
 
به راننده ی آژانسی که 
به راننده ی چاق اتوبوس، 
به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد، 
به جاروکردن مادرت، 
به دستان پدرت، 
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده. نخند!  
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ای کوتاه   
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز از آدامسهایش نمی خری. نخند!  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد