شاید بتوان یکی از مهمترین مسوولیتها و وظایفی را که والدین در مقابل نوجوانان خود دارند وظیفه تربیتی آنها به شمار آورد؛ وظیفهای که اگر خوب و درست از عهده آن برآیند، نتیجهاش آیندهای درخشان و مطمئن برای فرزندان است. حالا اگر میخواهید به عنوان والدینی دلسوز و مسئول، آینده جسمی و روانی پسران خود را تأمین کنید، رعایت این نکات را فراموش نکنید:
1. پدر و مادر قبل از هر دوست ناباب یا جامعه ناسالمی میتوانند رفتارهای پرخطر را به فرزندان شان بیاموزند. نتیجه تازهترین تحقیقات روی بیش از 2000 نوجوان که به مصرف سیگار و مواد مخدر و ... اعتیاد داشتند، نشان داده که 40 تا 60 درصد از این نوجوانان، برای اولین بار نحوه استعمال مواد دخانی را در خانه و توسط والدین خود آموختهاند؛ بنابراین اولین گام در دور نگه داشتن فرزندان از مواد مخدر، استعمالنکردن آنها توسط والدین و به ویژه در منزل است.
2. شما نمیتوانید از نوجوانتان توقع داشته باشید که مدام در محیطهای آلوده و در مجاورت افراد معتاد قرار داشته باشد و هیچ تمایل یا حس کنجکاوی نسبت به مصرف مخدرها از خود نشان ندهد؛ بنابراین از رفت و آمد با دوستان یا اقوامی که اقدام به مصرف مخدرها جلوی اعضای خانواده میکنند، خودداری کنید.
3. با پرهیز از رذایل اخلاقی مانند دروغگویی، خشم و عصبانیت بیموقع یا ناسزا گفتن، الگوی رفتاری مناسبی برای نوجوانتان باشید.
4. بسیاری از پدران دوست دارند آیندهای را که برای خود متصور بودهاند و به آن نرسیدهاند برای پسرانشان ترسیم کنند، اما خیلی از افسارگسیختگیها و فاصلههای بین والد و فرزند از همین جا شروع میشود. شما به عنوان یک پدر خوب، فقط وظیفه شناساندن راههای صحیح و غلط به فرزندتان و مشورت کردن با او در مورد علاقهمندیهایش را دارید و بهتر است انتخاب نهایی را به عهده فرزندتان بگذارید.
5. بسیاری از پسران از گوش دادن به نصیحتها و توصیههای همیشگی گلهمندند و فکر میکنند که نصیحت بیش از حد یعنی عدم اعتماد خانواده و کوچک شمردن آنها. شما میتوانید با خریدن انواع کتابها یا فیلمهای آموزنده، فرزند خود را نسبت به مسائل و مشکلات موجود در جامعه به طور غیرمستقیم آگاه کنید.
6. پسران در سنین نوجوانی علاقه خاصی به استقلال، جدا شدن از خانواده و پیوستن به گروه همسالان دارند و نگرانی بسیاری از والدین، از ناشناخته بودن دوستان فرزندشان نزد آنهاست. شما برای اینکه هم فرزندتان را خوشحال کنید و هم با دوستان جدیدش بیشتر آشنا شوید، میتوانید هر چند وقت یک بار، یک مهمانی دوستانه ترتیب دهید و دوستان فرزندتان را هم با خانوادههایشان به صرف یک عصرانه ساده دعوت کنید. شما میتوانید برای تسلط بیشتر به روابط فرزندتان هم، ماهی یک بار، یک برنامه کوهنوردی با دوستان فرزندتان و خانواده آنها بچینید.
7. از تحقیر، توهین یا مقایسهکردن پسرتان با دیگران به شدت پرهیز کنید؛ چون انجام این اعمال موجب پرخاشگر و زورگو شدن آنها در آینده میشود و این گونه فرزندان تحقیر شده بعد از رسیدن به استقلال سعی میکنند با توسل به زور وجود و قدرتشان را به دیگران اثبات کنند.
8. پسران، پدران آیندهاند و باید مسوولیتپذیر بار بیایند؛ بنابراین انجام برخی از کارهای خانه را حتی اگر خیلی کم و پیش پا افتاده باشند به عهده پسرتان بگذارید؛ کارهایی مانند خرید نان یا گذاشتن کیسه زباله بیرون از منزل.
9. پسران در سنین نوجوانی علاقه زیادی به دیده و پذیرفته شدن از طرف جامعه دارند؛ بنابراین برای این کار اقدام به عوض کردن ظاهر و نوع پوشش خود میکنند. در مواجهه با این گونه مسائل، شما نباید با پرخاشگری و توهین فرزندتان را از تغییر ظاهرش منع کنید، بلکه باید با زبانی خوش و دلیل و منطق مناسب، او را تشویق به پذیرفته شدن از راههای دیگری غیر از تغییر ظاهر غیر متعارف کنید. از او بخواهید که رشته هنری یا ورزش مورد علاقهاش را به صورت حرفهای ادامه دهد و موفقیتها و قهرمانیهای پیاپیاش سبب غرور و افتخار خودش و شما باشد.
10. آزادی مفرط، بیشتر مخرب است نه موثر. شما با آزاد گذاشتن فرزند پسرتان در هر زمینهای و برآورده کردن همه نیازهای او، فردی متکبر و خودخواه از او میسازید و موجب میشوید که او فکر کند در همه مکانها و زمانها، هر کاری که دلش بخواهد میتواند انجام دهد، اما وقتی طی زندگی با مسائلی غیر از آنچه باب میل اوست روبرو شود، یأس و ناامیدی سراسر وجودش را فرا میگیرد و عاقبت این نوجوانان چیزی نمیشود جز احساس پوچی و...
11. پسرها عمدتا عهدهدار چرخاندن چرخ مالی و اقتصادی زندگی در آینده هستند؛ بنابراین بهتر است پدران، آنها را با مسائل و مشکلات مالی و حساب و کتاب و نحوه صحیح پول خرج کردن آشنا کنند و از نوجوانی پس انداز کردن و صرفهجویی را به آنها یاد دهند.
12. این یک باور غلط است که دخترها بیشتر از پسرها به محبت نیاز دارند. پسرها هم به اندازه دخترها به محبت و حمایت عاطفی خانوادهشان احتیاج دارند؛ پس وظیفه یک پدر یا مادر مهربان که به فکر سلامت روان فرزندش است، رعایت تعادل و عشق ورزی به همه فرزندان است.
13. معمولاً پسرها با پدرانشان راحتترند و بهتر میتوانند مشکلاتشان را با آنها در میان بگذارند؛ بنابراین به عنوان یک پدر مسوول، روزی یک ساعت از وقتتان را به پسرتان اختصاص دهید و او را در راه حل مشکلاتش یاری کنید. فقط حواستان باشد که خشونت و پرخاش، جایی در راهنماییهایتان نداشته باشد تا فرزندتان از مشورت کردن با شما پشیمان نشود و مشکلاتش را خارج از خانه و به روشهای نادرست حل نکند.
14. پسر بچهها علاقه شدیدی به بازیهای خشن کامپیوتری دارند. برای جلوگیری از ناراحتیهای جسمی و روحی فرزندتان، از تنها و آزاد گذاشتن او برای ساعتها بازی با کامپیوتر خودداری کنید.
15. بد نیست که حساب دخل و خرج فرزندتان را داشته باشید و دورادور بدانید که او پولهایش را چه طور خرج میکند. شاید باور نکنید اما خرید سیگار میتواند به سادگی خریدن یک بسته آدامس یا پفک باشد!
16. به پسرتان بیاموزید که زورگویی و قلدری راه معقول و پسندیدهای برای رسیدن به خواستهها نیست؛ بنابراین بهتر است برای حل مشکلاتش راههای منطقی و آرام را پیش گیرد تا محبوبیتش پیش اطرافیان بیشتر شود.
17. پسرها به خاطر موقعیت خانوادگی خاصی که در آینده دارند و باید مسوول و مدیر یک زندگی شوند، نیاز زیادی به اعتماد به نفس بالا دارند. شما میتوانید با سپردن کارهای مهم به پسرتان و گفتن این جمله که "من میدانم تو به بهترین شکل ممکن این کار را انجام میدهی" اعتماد به نفس فرزندتان را بالا ببرید و حس مفید بودن را به او القا کنید.
18. با مسوولان و مشاوران مدرسه او در تماس باشید تا بتوانید از تغییرات احتمالی روانی یا تحصیلی فرزندتان خبردار باشید.
۱۹. جوری رفتار نکنید که فرزندتان احساس کند برای هر کاری باید نظر شما را رعایت کند و حق انتخاب در هیچ زمینهای را ندارد، این رفتار او را سرخورده میکند. انتخاب رنگ اتاق، لباس یا نوع تغذیه را به عهده خودش بگذارید.
۲۰. هیچ گاه در برابر دختر یا فرزند کوچکترتان به پسرتان نگویید که تو بزرگی یا پسری و این رفتارها از تو بعید است. عادلانه قضاوت کنید و به فرزندانتان بیاموزید که به یکدیگر احترام بگذارند و حقوق یکدیگر را هم رعایت کنند.
در تقویم جهانی، سوم دسامبر برابر با 12 آذر فرصتی است برای نگاه به 15 درصد از جمعیت جهان که به نوعی دارای معلولیت هستند و بررسی موانع حضور و مشارکت اجتماعی این افراد در جامعه؛ مشارکتی که تحت تاثیر موانع متعدد فیزیکی، اجتماعی، اقتصادی و نگرشی است. بررسی شعارهای چند سال اخیر سازمان ملل نشان میدهد جامعه تلفیقی میبایست موضوع اصلی و درون مایه شعارها و حرکتهایی باشد که در حوزه افراد دارای معلولیت اتخاذ میشود. از مهمترین دستاوردهای فعالین حقوق معلولین تصویب کنوانسیون حقوقی افراد دارای معلولیت در سال 2006 بوده است که امید است با همکاریهای بینالمللی هدف اصلی این کنوانسیون که ارتقا، حمایت و تضمین بهرهمندی برابر و کامل افراد دارای معلولیت از کلیه حقوق بشری و آزادیهای بنیادین و افزایش ارتقای احترام به منزلت ذاتی آنها است تحقق یابد. به نظر میرسد راه رسیدن به اهداف این کنوانسیون در کشورهای در حال توسعه با چالشهای بسیاری روبرو است و راه رسیدن به جامعه تلفیقی، فراگیر و بدون مانع با دشواریهایی همراه است. با توجه به نزدیک شدن به روز جهانی معلولین با تنی چند از فعالین حقوق معلولین در رابطه با شعار امسال سازمان ملل که عبارت است از « در راه جامعه تلفیقی برای همه، موانع را بردارید و درها را باز کنید» و اقداماتی که برای تحقق جامعه تلفیقی میتوان در ایران انجام داد به گفتگو نشستیم. در این میان آقای دکتر محمد کمالی دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران (ایران) و رییس مرکز تحقیقات توانبخشی دانشکده علوم توانبخشی معتقد است: «پیشنهاد من برای شعار امسال«تحقق جامعهای فراگیر برای همه با گشودن درها و رفع/ شکستن/ خرد کردن موانع» است. البته ترجیح من شکستن است اما در جامعه ممکن است تنش ایجاد کند. اما به نظر میرسد فعالان حقوق معلولان در سازمان ملل هم برای تحقق اهداف، کمی توسل به زور را روا دانسته اند. این امر برای کشورهای در حال توسعه از اهمیت بیشتری برخوردار است چه وجود نگرشهای سنتی و منفی نسبت به معلولان قوت بیشتری دارد و بسیاری از این کشورها هنوز قوانین مدونی برای تامین حقوق معلولان خود مصوب نکردهاند. به هر حال باقی ماندن واژه موانع در شعارهای منتخب برای روز جهانی افراد دارای معلولیت در چند سال اخیر حکایت از سنگینی بار موانع فرهنگی، نگرشی، فیزیکی و اقتصادی برای حضور هر چه عادی تر افراد دارای معلولیت در جوامع خودشان است. حکایتی که برای ما هم همچنان رخ مینماید. باشد که امیدی که به واسطه تدبیر دولت تازه در دل افراد داری معلولیت، همچون سایر اقشار پا گرفته است، روزنههایی برای تحقق نمایان سازد.»
خانم دکتر نگین حسینی پژوهشگر ارتباطات و مطالعات معلولیت و عضو بورد تخصصی ژورنال بینالمللی مطالعات معلولیت – دانشگاه هاوایی ضمن توصیف تصویر شعار امسال سازمان ملل میگوید: «شعار امسال سازمان ملل زیبایی خاصی دارد و آن این است که درون آن نوعی تحرک یا حرکت به سمت جلو دیده میشود. تصویر سازی ذهنی من از این شعار این است که افراد دارای معلولیت، روی ویلچر، با عصا، یا در هر حالت ممکن، همراه یکدیگر میشوند، موانع را میشکنند، به دری میرسند، آن را باز میکنند و به جامعهای بزرگتر میپیوندند. این تصویر سازی برایم از این جهت جالب است که معلولیت را سکون و ناتوانی نمیداند و برعکس، حرکت و قدرت تغییر را در افراد دارای معلولیت یادآوری میکند. نکته دیگری که این شعار را برایم جالب میکند، این است که همگان میتوانند خطاب این شعار باشند. فرقی ندارد معلول یا غیرمعلول؛ پیام این است که هر کسی کمک کند تا موانع از سر راه افراد دارای معلولیت برداشته شود و ادغام اجتماعی و جامعه ای مختص به تک تک آحاد، شکل بگیرد. بدون شک، افراد دارای معلولیت برای شکستن موانع و باز کردن درهای جامعه فراگیر به روی خود، نیازمند آن هستند که ابتدا از سد «موانع درونی» خود بگذرند؛ درهای مثبتاندیشی، فعالیت، حساسیت همراه با عمل، مسئولیت پذیری و تلاش گروهی را باز کنند تا به هدف بعدی که جامعه فراگیر است، برسند. مادام که هر فرد دارای معلولیت روحی? عبور از موانع درونی و شکستن سدهای داخلی را پیدا نکرده است، نمیتوان انتظار داشت که این حرکت در بیرون از فرد و در سطح جامعه اتفاق بیفتد.»
مانی رضویزاده عضو هیأت مدیره انجمن باور نیز ضمن بررسی شعار امسال سازمان ملل در رابطه با روز جهانی معلولین معتقد است: «شعار امسال سازمان ملل متحد یک یادآوری مهم برای ماست: برای داشتن جامعهای برای همه، باید موانع را رفع کنیم. چه موانعی را؟ شاید اولین چیزی که به ذهن بیاید موانع معماری و مشکلات تردد برای معلولان است. هرچند موانع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و تبعیضهای گوناگون علیه افراد دارای معلولیت کار را برای حذف موانع ابتدایی سخت میکند. با اینحال گمان میکنم این شعار قصد دارد همچنان اصلیترین مسأله پیشروی توسعه و رفاه معلولان را گوشزد کند؛ درهای بسته و موانع بیشمار. با اینکه دنیا به سمت طراحی عمومی (Universal Design) حرکت کرده است اما همچنان لازم است تا آموزههای دهههای پیش در جنبش حذف موانع (Barrier Free) را بهکار ببریم تا مسوولان و مردم را مجاب کنیم که انبوه ساختمانهای غیرقابل نفوذ برای افراد دارای معلولیت را اصلاح و مناسبسازی کنند. ما میبایست خواستههایی ابتدایی مثل نصب بالابر یا رمپ را برای تمامی ساختمانها و اماکن عمومی شهرهایمان تکرار کنیم تا درهایشان به رویمان باز شوند. خوشبختانه قوانین و دستورالعملهای زیادی میتوانند به یاری ما بیایند که از آن جمله میتوان به سیاستهای کلی نظام (بند 10 بخش شهرسازی و بند 9 بخش ایثارگران)، قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه (بند ب ماده 169)، کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت (ماده 4 بند ج و چ. و مواد 5 و 9)، قانون جامع حمایت از حقوق معلولان (ماده 2 و چهار تبصره آن و نیز تبصره ماده 4) و نیز آئیننامه لازمالاجرای ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری برای عبور معلولین (شورای عالی شهرسازی و معماری ایران) اشاره کرد. حال میبایست با آگاهسازی مقامات محلی استانداریها، شهرداریها و شوراهای شهر کشور از اهمیت موضوع و زمینههای قانونی آن، به تحقق این شعار و ایده متعالی جامعهای برای همه، بدون تبعیض به خاطر شرایط فیزیکی، یاری برسانیم.»
از آنچه گفته شد استنباط میشود تعلل و سستی در راه حذف هر نوع مانعی در پیش روی افراد معلول، دیگر جایز نبوده و جامعه جهانی باید بر سرعت حمایت خود از افراد معلول بیفزاید.
نویسنده :سعیدضروریدر یک مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت می کردم و چند سالی بود که مدیر مدرسه شده بودم.
قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند.
هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هیاهوی دانش آموزان در حیاط و گفت وگوی همکاران در دفتر مدرسه، به هم نیامیخته بود.
در همین هنگام، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت:
«با خانم... دبیر کلاس دومی ها کار دارم و می خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال هایی بکنم.»
از او خواستم خودش را معرفی کند. گفت:
«من 'گاو' هستم ! خانم دبیر بنده را می شناسند. بفرمایید گاو، ایشان متوجه می شوند.»
تعجب کردم و موضوع را با خانم دبیر که با نواخته شدن زنگ تفریح، وارد دفتر مدرسه شده بود، درمیان گذاشتم.
یکه خورد و گفت: «ممکن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمی فهمم...»
از او خواستم پیش پدر دانش آموز یاد شده برود و به وی گفتم:
«اصلاً به نظر نمی رسد اختلالی در رفتار این آقا وجود داشته باشد. حتی خیلی هم متشخص به نظر می رسد.»
خانم دبیر با اکراه پذیرفت و نزد پدر دانش آموز که در گوشه ای از دفتر نشسته بود، رفت.
مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد: «من گاو هستم!»
- خواهش می کنم، ولی...
- شما بنده را به خوبی می شناسید.
من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید...
دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: «آخه، می دونید...»
- بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق می دهم.
ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان می گذاشتید. قطعاً من هم می توانستم اندکی به شما کمک کنم.
خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم صحبت کردند.
گفت و شنود آنها طولانی، ولی توأم با صمیمیت و ادب بود. آن پدر، در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد
و با خداحافظی از همه، مدرسه را ترک کرد.
وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم.
در کنار مشخصاتی همچون نشانی و تلفن، روی آن نوشته شده بود:
«دکتر... عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه...»