تدبیر

اموزشی ، پرورشی ، اچتماعی

تدبیر

اموزشی ، پرورشی ، اچتماعی

میلاد نور بر همگان مبارک باد

به نام خدا

تمام لذت عمرم ، همین است    که مولایم امیر المؤمنین است

سالروز میلاد مسعود حضرت علی ابن ابیطالب (ع) ، قصیده ی بلند خلقت و گل همیشه با طراوت بوستان انسانیت بر تمامی مسلمانان عالم مبارک باد .

13 رجب سرآغاز طلوع زندگی بزرگ مردی از تبار نور که ولادت و عروجش به ملکوت نشان از آسمانی بودن آن دارد .

علی مظهر عدالت و خداپرستی ، تربیت یافته در مکتب نبوت با سلوک و گفتار خویش ، دلهای تشنه ی حقیقت را از چشمه لایزال الهی سیراب نمود .

علی (ع) چراغ پرفروغ شب های گمراهان ، مرشد وادی عشق و عرفان ،نسیم ملایم و روح صبحگاهان ، سایه سار نخل بیابانهای حرمان و بزرگ آموزگار قبیله ی آموزگاران است .

ذهن در وادی حیرت می ماند و دیدگان در هاله ای از حسرت قرار می گیرند و قلم از نوشتن بازمی ایستد که سخن را در مورد این شخصیت عزیز و عظیم از کجا و چگونه باید تنظیم کرد ؟

در یگانه ای که در صدف کعبه پدید آمد ، همواره چشم های بسیاری را خیره و مبهوت ( جلوه ی علوی ) ساخته است .

وقتی آن وجود افلاکی گام بر خاک نهاد ، خاک را کرامت بخشید ، چرا که علی (ع) عالی بود و والا ، در وجود و سجود ، درقیام و قعود ، در غیبت و شهود و هر که و هرچه بود علی(ع) بود .

روز میلاد حضرت علی (ع) تنها روز پدر نیست ، بلکه روز بزرگداشت مقام مردانگی و انسانیت است ، و آن گنجی است که هرکسی نمی تواند دارای آن باشد ، روز موجودی با محبت به نام پدر .

پدر معلم و رهبر خانواده است ، اوست که با فراهم کردن امکانات و ایجاد امنیت در خانواده ، فرزندان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت ها و معلومات و پرورش ذوق و سلیقه و جهت دادن آنها یاری می کند .

چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبایی آغاز تنفس و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن و چه اندازه شیرین است امروز ، روز میلاد ساقی کوثر و روز پدر .

میلاد فرخنده ی مولای متقیان حضرت علی (ع) مولود کعبه بر تمامی شیفتگان آن حضرت و همچنین روز پدر بر تمامی پدران عالم و همکاران محترم فرهنگی مبارکباد    

تقدیم به فرشته ای که بالهایش را چید تا درکنارم بماند ، تقدیم به

به نام خالق زیبایی ها

عشق و محبت را تقدیم آنکه دوستش داریم کنیم

تقدیم به فرشته ای که بالهایش را چید تا درکنارم بماند ، تقدیم به مادرم و تمام مادرهای دنیا .

اکنون که سالها از عمرم می گذرد ، هنوز تشنه آغوش توام . هنوز مأمن تنهایی ام ، پناه خستگی هایم ، خواسته دو چشم بارانی ام ، نگاه پر مهر توست . من بزرگ شدم . اما هنوز طفل توأم . گاه به چشمانت خیره می شوم که چقدربیدار ماند و خون شد . گاه به دستانت خیره می شوم که چقدر تکانم داد و خرد شد . گاه از مهرت به حیرت آمدم که هیچگاه کم نشد . در لابه لای کوچه هایی که بینمان فاصله انداخت ، در لابه لای شلوغی هایی که مارا از هم دور می کرد ، گاه تنها معجزه برایم تازگی داشت . غافل از اینکه معجزه ، حضور توست . مادر چگونه می توانم دوریت را تحمل کنم ؟ چگونه ؟ و تو تنها امید من در زندگی هستی پس با من بمان و نغمه زیستن را برایم بخوان که بدون تو دنیا برایم ارزشی ندارد وچگونه می توان بدون تو زیست ؟ از گذشت تو چگونه می توانم صحبت کنم که حضورم ، از گذشت توست . واژه ای برای بیانت نمی یابم ، قلمم نمی تواند توصیف کند و تو اولین موجودی هستی کهاز بیان عظمتت عاجز ماندم . تنهامی توانم بگویم : « فتبارک الله احسن الخالقین » روز زن و روز مادر ، روز نور گرفتن از درخشان ترین خورشید هدایت ، روز آموختن باغبانی از گل های خوشبوی یاس و نرگس ، روز جاری کردن زلال ترین مهر فاطمی (س) در جای جای بوستان پر غنچه ی خانه ها ، روز باز کردن دریچه ی دل به سوی آسمان آبی و روز پوشیدن زیباترین جامه عفت و حیا بر تن مرواریدهای دریای معرفت است . این روز گرامی و فرخنده بر همه ی زنان ، مادران و خواهران شاغل درمدارس ومجتمع های آموزشی وپرورشی مدیریت آموزش وپرورش شهرستان خرامه و همه ی رهروان جاده ی سعادت مبارک باد .

انسانهای بزرگ، دو دل دارند؛

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید، ارباب. نخند!  



معطلت کند. نخند!  







به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

 

 گاهی مواقع چرت می زند، 


به مجری نیمه شب رادیو،   


،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند،
 

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد، 



به پسری که ته صف نانوایی ایستاده، 




به زنی که با کیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و 

 

 سبزی، 


به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی، 



نخند ... 





آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،بار می برند، 


کهنه می پوشند،  



و گاهی خجالت هم می کشند ... 


دلی که درد می کشد و پنهان است 


و دلی که می خندد و آشکار است.

ا نسانهای بزرگ، دو دل دارند؛  
سرما و گرما می کشند،
 
جار می زنند، 
بی خوابی می کشند،
 
آدمهایی که هرکدام برای خود و خانواده شان همه چیز و همه کسند! 
که هرگز نمیدانی آنها چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند! 
نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی! 
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی 
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
 
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
 
به مسافری که سوار تاکسی می شود و بلند سلام می گوید، 
به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده، 
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،
 
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی، 
 به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد 
به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند،
 
به راننده ی آژانسی که 
به راننده ی چاق اتوبوس، 
به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد، 
به جاروکردن مادرت، 
به دستان پدرت، 
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده. نخند!  
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ای کوتاه   
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز از آدامسهایش نمی خری. نخند!