تدبیر

اموزشی ، پرورشی ، اچتماعی

تدبیر

اموزشی ، پرورشی ، اچتماعی

مدیریت وکلاسداری جذاب ۹

 اکنون چگونه می توانم بهترین کمک کننده برای دانش آموزم باشم؟

اگردانش آموزان  از قوانین کلاس تخطی کردند،مامی بایست،باتأکید برموقعیت به آنان کمک کنیم وآنان را به همکاری دعوت نماییم. درصورتی که رفتارهایشان نا مناسب است،می بایست به آرامی انتظاراتمان را برایشان تکرار کنیم . واگردانش آموزی کنترل خودرا از دست داد وخشمگین شد، می بایست به ارامش وپرسش درموردمشکل وی ، الگوی خوبی برای اوباشیم.

چرانباید با دانش آموزان بحث کنید

بسیاری ازمعلمان هنگامی که ازتکالیف درسی شکایت می کنند ویا ادعا می کنند که معلم اشتباه کرده است،بهانه آورده و به جای کمک به دانش آموزحالت تدافعی می گیرند.آنها نمی خواهند توضیحات ساختگی دانش آموزان راکه برای رهایی خود ابراز می کنند،اغلب افراد ونیز دانش آموزان دوست ندارندکه به اشتباهاتشان اشاره شودوطبیعتاًازهرگونه بحث ومشاجره دوری می کنندوبااین وجود یکی ازمؤثرترین تله هایی که معلمان را به دام می اندازد بحث ومشاجره با دانش آموزان است.معلمان به دو دلیل مغلوب می شوند:

 1) آنها هرگز برنده ی بحث نیستند،

 2) درازای برنده شدن آنها اعتماد دانش آموزان را ازدست می دهند.

ساختارهایی برای برقراری ارتباط

بیشترین ارتباط بین معلم وشاگرد درقالب گپ دوستانه،سؤالهایی درمورد انجام تکالیف وبحث هایی درمورد دروس ومسائلی ازاین قبیل برقرار می شود.این ارتباط ها غیر ساختاری بوده، می تواند گاه وبیگاه حین تدریس یا تعاملت هنجار وطبیعی بوحود آیند.درحین این نوع ارتباط ها شما ممکن است اصول اخلاقی خاصی را ابراز نماییدوتا حایی که می توانید به دانش آموزان احترام بگذارید. به غیر از ارتباط غیر ساختاری هنگامی که معلم باسازماندهی وبرنامه ریزی وقت به منظور ایجاد ارتباط غیر دانش آموزی با دانش آموزان رابطه برقرار می کنداز ارتباط ساختاری استفاده نموده است.این نوع ارتباط را که به منظورخاص وباروش ویژه انجام می گیردارتباط ساختاری نامیده وآن را به چهار دسته تقسیم می کنیم:

1-      توجه فردی به تک تک دانش آموزان

2-       بررسی احساس دانش آموزان نسبت به یادگیری

3-       بحث درباره ی امور کلاس

4-       آگاه نمودن اولیا از فعالیت کلاسی .

اجازه دهید چگونگی اجرای هریک را به طور جداگانه بررسی کنیم.

توجه فردی به تک تک دانش آموزان

 هریک از دانش آموزان دوست دارند تا موردتوجه قرار گیرند ونزد معلم دارای اعتبار باشند. دانش آموزانی که به طور مکرر ازطرف معلم خود مورد توجه قرار می گیرنداحساس خوشایند تری دارند وبی نظمی شان درکلاس کاهش می یابد. برخی ازمعلمان به تک تک دانش آموزان توجه می کنند ،به محض ورود دانش آموزان به آنان لبخند می زنند، سلام می کنند. ونام کوچک آنها را صدا زده واحوال پرسی می کنند. معلمان دبستان اغلب دست نوازش بر سردانش اموزان می کشند. بعضی ازمعلمان هنگامی که بین دانش آموزان قدم می زنند کنار آنها می ایستند وبه آهستگی از آنها سؤالهایی می کنند که خود موجب پیدایش احساس مثبت در آنان می شود.اگرشما فکر می کنید که نمی توانید هر روزبه کنار هریک از دانش آموزان کلاس بروید،حداقل مطمئن شویدکه به تک تک آنها توجه نشان داده اید.

 بررسی احساس دانش آموزان نسبت به یادگیری   

معلمان ،اغلب دانش آموزان را به بررسی روند پیشرفتهایشان ترغیب می کنند،اما بیشتر توجه شان به یادگیری های دانش آموزان می باشد،تافعالیتهایی که دانش آموزان از انجام آن لذت می برند.واکنش واحساس دانش آموزان نسبت به آموزش وتدریس ،می تواند مؤثرین راهنما برای معلم باشد. اگر شما معلم ابتدایی هستید ،چند دقیقه ای ازآخر وقت هر روز را به بررسی این که دانش آموزان از انجام چه تکالیفی بیشترلذت می برند وشما تا چه اندازه این فرصت را بوجود آورده اید اختصاص دهید اکرمعلم دوره ی متوسطه هستید، هرهفته دومرتبه وهربار  15 دقیقه را به دانش ژاموزان برای رسیدگی به چنین فعالیتهایی اختصاص دهید.مخالفت را کنار بگذارید وبه دانش آموزان اجازه دهیدبی پرده صحبت کنند. بدون تردید از آنچه که آنها به شما می آموزندخرسند خواهید شد.

بحث درباره ی امورکلاسی

اکثرمعلمان ازجلساتی برای بیان امور کلاسی وحل مشکلات مربوط به کلاس استفاده می کنند.برگزاری جلسات کلاسی بوسیله ی ویلیام گلاسر (1969) درکتاب مدرسه های بدون شکست(یکی از محبوبترین کتاب های تعلیم وتربیت در قرن اخیر)متداول شد.گلاسر دریافت که برقراری ارتباط در گروه هاگامی به بهترین وجه صورت می پذیردکه، افراد کلاس به صورت یک دایره دورهم بنشینند، به طوری که همه بتوانندیکدیگر را ببینند.معلم به عنوان رهبر ، بحث را در کلاس شروع می کند وسپس به عنوان عضوی از گروه ادامه می دهد. اصول جلسات کلاسی به این شیوه است که مشکل یا مسئله مشخص می شود سپس افراد در جستجوی راه حل مشکل یا مسئله هستند اما دراین روش سرزنش ونکوهش وجود ندارد. هرکس حق اظهار نظر دارد،چه معلم وچه دانش آموز می توانند برقرار کننده ی ارتباط باشند. گروه به دنبال یک راه حل مورد قبول برای همه می باشد. معلم دانش آموزان را مطمئن می کند که گفته هر یک از آنان شنیده می شود وهیچ دانش آموزی مسخره ویاسرزنش نخواهدشد.

مطلع کردن اولیا از فعالیت ها و پیشرفت های کلاسی

معلمان به روش های متنوعی کسب محبوبیت می کنند. معمولاً معلمانی به عنوان معلم خوب برگزیده می شوند که اولیا آنها را دوست داشته باشد. غالباً اولیایی که ازوضعیت دانش آموزان خود خبری نداشته باشندمعلم رامقصر دانسته وارزیابی خوبی از وی ندارند. قضاوت اولیا درباره ی معلمان بستگی به دیدگاهشان نسبت به آنان دارد برای والدین باارزش ترین کاراین است که آنهارا درجریان امور فرزندشان قرار دهند.معلمان می توانندبوسیله ی تلفن اولیارادرجریان قراردهند،ولی بهتراست که بوسیله ی یک خبرنامه کوتاه کلاس به انها اطلاع رسانی کندوازطریق خبرنامه به آنان توضیح دهندکه چه فعالیت هایی درکلاس انجام شده وچه برنامه هایی برای آینده درنظر دارند.ازکلاس سوم دانش آموزان می توانند شرح گزارش تهیه کنند. شما می توانید خبرنامه ای راسازماندهی،تنظیم وچاپ کنید.سپس دانش آموزان آن رابه اولیا درخانه برسانند.این کار زیادوقت گیر نیست. دانش آموزان از انجام این عمل ووالدین از نتایج آن لذت خواهند بردواقدام به آن کمک بزرگی درکسب محبوبیت شما خواهد بود.

خلاصه ی آنچه تا بحال خوانده اید:

بررسی چهارعنصرازعناصرنه گانه که نقش های عمده وبرجسته ای درتعاون وهمکاری کلاسی دارند را به اتمام رساندیم . اخلاقیات ،اعتماد،فرمندی(جذابیت)وارتباط.پنج عنصر دیگر باقی مانده است.عنصرپنجم جذاب نمودن دروس می باشدکه درفصل بعدی ازآن صحبت خواهیم کرد.

درباره ی این مطالب فکر کنید  

1)بسیاری از معلمان اعتقاد دارند، که آنچه شما به دانش آموزانتان می گوییدچندان اهمیت ندارد، بلکه رفتارتان با دانش آموزان بسیار مهم است. وعده ی دیگرمعتقد اندکه معلمان هرکلاسی را می توانند به دانش آموزانشان بگویندمشروط براین که احترام آنان لبتاتالالبتلبیاتیبلت حفظ شود. آیابا این نظریات موافقیدیامخالف؟ شمانظراتتان راچگونه برای دیگران توضیح می دهید؟

2)هایم گینات خاطر نشان می کندکه انضباط چیزی نیست که آن رابا استفاده از تکنیک های انضباطی یکباره بدست آورید.بلکه مجموعه ای ازگامهای کوچکی است که طی آن شما به پیروزی وموفقیت کاملی خواهیدرسید.دراین مورد چه فکر می کنید؟ آیا شما احساس می کنید که توصیه های گینات درموردچگونگی صحبت بادانش آموزان حقیقتاً تا این حدمهم هستند؟ اگردانش آموزان شمارا عصبانی یا دلزده کنند ، درصورتی که با احساسات واقعی خودعکس العمل نشان دهید اشتباه است؟

3)موانع ایجاد ارتباطی راکه توماس گوردن به آن اشاره نمود،طی دهه های متوالی توسط اکثر معلمان درراتباط با دانش آموزان به کار گرفته می شده است. به معلمان توصیه می شد که از دانش آموزان راجع به انگیزه هایشان سؤال کنند . واندرز بدهند، درآنها اخلاق بوجود آورند حرکات واعمال آنان را موردتجزیه وتحلیل قراردهند وبه آنان در مواردی هشدار دهند . آیا همه ی این انتظارات ازمعلم شامل مرور زمان نشده وزمان احرای خود را ازدست نداده استو گوردون حتی جایزه وپاداش را برای مانعی برای ایحاد ارتباط مناسب معرفی می کند. چگونه دادن جایزه وپند و اندرزبه دانش آموزان می تواند مانعی برای برقراری ارتباط شود؟

4) فرض کنید شما یک خبر نامه برای والدین درست می کنید. چه مطالبی باید در این خبرنامه گنجانیده شود؟ ظاهراً این خبرنامه باید چگونه باشد؟ آیا به دانش آموزان خود اجازه می دهیددراین موردتصمیم گیری کنند؟اگر تصمیم آنها را نمی پسندید چه عکس العملی خواهید داشت؟

بیایید تامدرسه را برای دانش آموزان جذاب کنیم

1)برنامه ی تحصیلی: ایده ال و واقعیت ها

حداقل صدها کتاب درباره ی برنامه ی تحصیلی(آنچه که مدرسه باید به دانش آموزان عرضه کند و چگونگی سازماندهی آن)نوشته شده است.همچنین حدود دویست کتاب تا به حال درباره ی رهنمودهای آموزشی(اینکه معلمان چگونه برنامه ی تحصیلی را در کلاس ارائه دهند)به تحریر در آمده است.در صد ها کنفرانس و سمینار دانشگاهی درباره ی برنامه ی تحصیلی و رهنمودهای آموزشی،بایدها و نبایدها و نیز ایده ال ها صحبت شد ه است.موضوعات این کتاب ها،کنفرانس ها و خطابه ها را می توان در دو اصل زیر خلاصه نمود:

1)برنامه ی تحصیلی می بایست،دانش ها و مهارت هایی را که برای دانش آموزان و جامعه مفید می باشند،فراهم نمود.

2)آموزش باید جالب و جذاب و مؤثر باشد.

این دو اصل تمامی رهنمودهای لازم برای بهبود کیفیت آموزشی ر ا بیان می کنند.معلمان فراهم آوردن تفصیل و جزئیات کار را    بر عهده دارند.در حقیقت آنان سفره ی یادگیری را همراه غذایی برای ذهن دانش آموزان می گسترانند.با وجود تلاش همیشگی معلمان،آنان گهگاهی در کلاس ها با مشکل مواجه می شوند.بسیاری از این دانش آموزان از این سفره ی چیده شده اندکی لب می زنند،بسیاری غذای مهیا شده را دوست داشته و می بلعند،برخی آن ر اتف می کنند و به دور می اندازند و برخی دیگر این سفره را به طور کلی ترک می نمایند.چه مشکلی در کار است؟حقیقتاً مطلب اسرار آمیزی نیست.

استیو بیدالف در کتاب مشهور خود به نام«تعلیم و تربیت پسران»به خوبی علل این مشکل را بیان نموده است:

«به نظر می رسد که محیط آموزشی عصر کنونی برای تعلیم و تربیت بزرگسالان طراحی گردیده است و نه برای جوانان و نوجوانان.آنهم جوانانی و نوجوانانی پرانرژی.امروزه از هر دانش آموز در کلاس انتظار می رود که ساکت،خوش رفتار و مؤدب باشد.به نظر نمی رسد در چنین محیطی شور و هیجان لازمه ی یادگیری وجود داشته باشد.(اگر چه بسیاری از معلمان شیوه هایی را برای ایجاد سرگرمی و انرژی در کلاس به کار می برند تا دانش آموزان بسیاری از این انرژی روحیه گرفته و به کار ادامه دهند.)منفعل بودن،مخالف روحیه ی کودکی و نوجوانی است.نوجوانی به ویژه سن شور و احساسات است.پسران و دختران مشتاقانه می طلبند تا در یادگیری ها و تجربیاتی پرشور با یکدیگر به چالش و رقابت بپردازند.با اطلاع و آگاهی از ویژگی های این دوره از زندگی و نیز نیازهای مربوط به آن،معلمان می توانند هوش،روحیه و مهارتهای دانش آموزان خود را گسترش دهند.بنابراین اگر کودکان و نوجوانان شما با اشتیاق از خواب بیدار نمی شوند که بگویند«آخ جون مدرسه»،مشکلی در کار است.(سال1997_صفحه 130)

نمی توانم ضرورتاً با عقاید بیدالف موافق باشم که اعتقاد دارد اغلب کودکان با شور و شوق برای مدرسه رفتن از خواب بیدار نمی شوند(مدرسه را دوست ندارند)مسلماً بسیاری از دانش آموزان مدرسه را دوست دارند.اما با بیدالف موافقم که بچه ها در همه ی سنین شور و شوق خاصی برای یادگیری دارند،اما این شور و اشتیاق به ندرت در مسیری است که ما می خواهیم.توده ی انبوهی از دانش آموزان بیشتر اوقات خود را در کیوسک های نمایش ویدئویی می گذارنند تا مدرسه.اگر بخواهیم از این عده به عنوان شاگردان گریزپا از مدرسه صرف نظر کنیم،اما نمی توانیم آن دسته از دانش آموزان با هوشی را که می گویند از طریق صفحه ی نمایش گر کامپیوترهای خانگی مان بیشتر چیز یاد می گیریم تا مدرسه صرف نظر کنیم.این واقعیت ها به ما می فهماند که قسمتی از تعلیم و تربیت نابسامان است.

بیدالف عقیده دارد که جوانان و به ویژه نوجوانان دارای شور و اشتیاقی هستند که آنان را قادر به انجام کارهایی که اهمیت واقعی دارند می کند،هدف و مقصودی که در یک اتاقک نمایش ویدیویی بدست نمی آید.در صورتی  که فرصت و جهتی را که خواستارند در کلاس به دست آورند،مسلماً وقت خود را صرف کارهای خلاق،گروهی و اجتماعی مفید خواهند کرد.اگر چنین فرصت هایی به آنان داده نشود،انرژی خود را به شکل سوء رفتار و ایجاد مسئله بروز می دهند.

توجه به نکات زیر ضروری است:

1)دانش آموزان فعالیت هایی را دوست دارند که سرگرم کننده،جذاب و رقابتی باشد.

2)دانش آموزان از فعالیت های خسته کننده بیزارند.

3)در صورتی که خستگی تداوم یابد،آنها سرگرمی ها و کارهایی از خود بروز می دهند که مسلماً مورد پسند ما نمی باشد.

این نکات را از آغاز تاریخ یا حداقل چندین قرن پیش شناخته ایم،اما اغلب به آنها فکر نمی کنیم.

چگونه مدرسه ر اجالب و ارزشمند کنیم؟

فرض کنیم که درصد بالایی از دانش آموزان مدرسه ر ادوست ندارند،و در این مورد که مواد درسی را نیز مفید به حال خود نمی دانند،با هم توافق داشته باشیم.حال باید فکر کنیم که چگونه مدرسه ای مطلوب برای دانش آموزان بسازیم که آن را دوست داشته باشند؟باید راهکارهایی را کشف کنیم که بتواند دانش آموزان را جذب نموده و آنان را با میل و رغبت در محیط مدرسه نگاه دارد.راهکارهای پیشنهاد شده از پنج قسمت تشکیل شده اند.این پنج قسمت عبارتند از: 

 1-  مشخص کنید که دانش آموزان در چه مقطع سنی رشدی هستند در چه مواردی  ناتوان ودرچه مواردی توانا هستند ، به چه چیزهایی علاقمندند و برای چه کارهایی مستعدند.

 2- مشخص کنید که نیازهای دانش آموزانتان چیست ؟ چه چیز را ترجیح می دهند ، وسپس رهنمودهای آموزشی را با این نیاز ها و اولویت ها وفق دهید.

  3- دانش آموزانتان را در انتخاب فعالیت ها و موضوعات  و عناوین درسی یاری دهید .

  4- به موضوعات و عناوینی که بطور طبیعی از جذابیت برخوردا ر نبیستند کمی چاشنی اضافه کنید ( آنها را دوست داشتنی کنید ) و نیز می توانند برای دانش آموزان از کار آیی و مفید بودن مطالب صحبت کنید .

  5 - با تناسب مواد درسی از روش های تسهیل کننده ی آموزشی بهره بگیرید.

   حال این پنج نکته را به تفصیل بررسی می کنیم .

  1- دریابید که دانش آموزان شما در کدام مقطع رشدی هستند ؟

   در این قسمت دانش آموزان را در مقاطع رشدی مختلف توصیف خواهیم نمود. در صورت تمایل می توانید با مطالعه ی این بخش تصویری از تغییرات رشدی دانش آموزان خود را به دست آورید می توانید خصوصیات رشدی همه ی مقاطع را مطالعه کنید ویا با در نظر گرفتن مقطعی که در آن مشغول به آموزش هستید تنها ویژگی های مربوط به دانش آموزان خود را مطالعه نمایید.

    مقطع ابتدایی ( کلاس های اول تا سوم ابتدایی از سن پنج تا هشت سالگی ) :

کودکان در بدو ورود به  مدرسه سرشار از انرژی زندگی و اشتیاق یادگیری می باشند. غالباً بسیاردوست داشتنی اند. آنها به هر مطلبی که شما ارائه کنید علاقمند می شوند به داستان ،  موسیقی و فعالیتهای موزون علاقه دارند . دختران از نظر زمانی پیشرفته ترند و چنین تصوری را ایجاد می کنند که از لحاظ هوشی نیز برترند در حالی که ممکن است لزوماًچنین نباشد.تا سن هفت سالگی همانطوری که روانشناس سوئیسی، ژان پیاژه می گوید، در مرحله پیش عملیاتی هستند. در ان مرحله قادر به استدلال منطقی نمی باشند . ( ژان پیاژه1951) و (چارلز1974). قبل از هفت سالگی، آنها در به خاطر سپردن توالی رویدادها، درک قواعد و قوانین،توضیح همبستگی و ارتباط وقایع،فهم اعداد رابطه ی اعداد با یکدیگر، فهم کامل بیان دیگران از جمله بیان معلم خود ، ضعیف می باشند . آنان به طور قابل ملاحظه ای با دیگران کنار می آیند حتی باوجود آنکه گهگاهی با بزرگترها درگیر می شوند زود خسته می شوند و نیاز به استراحت هایی بین درس دارند.تمایز زیادی بین موقعیت کار وبازی قایل نیستند. در حدود هفت سالگی بطور قابل توجّهی رشد یافته تر می شوند،پس از7سالگی قادرند رابطه ی جزء با کل را دریافته و در نتیجه استدلال منطقی رادرک کنند . با وجودی که قبل از این سن استدلال آنها برمبنایی حضور فیزیکی شئی وشهود انجام می گرفت ( برای مثال آنها استدلال می کنند که حرکت خورشید به خاطر این است که باد آن را به جلو می راند )، پس از سن 7 سالگی،قادرند مفاهیم و رابطه ی اعداد را درک کرده و نیزمفاهیمی همچون شب و روز را به فهمند. در کلاس دوم آنها از بازیهای همچون قایم موشک وگرگم به هوا لذّت می برند. آنها معماها،چیستان، لقب دادن به دیگران و بازیهای حدس زدنی را دوست دارند. هر چند آنان قوانین بازی را یاد می گیرند امّا پیروی از قوانین بازی برایشان مشکل است . بین افسانه و حقیقت فرق زیادی نمی گذارند. از دیگر همسالان تقلید می کنند. از نظر آنها رفتار ناپسند رفتاری است که بزرگترها دوست ندارند ،  و گـناه آن چیزی  است که بوسیله ی دیگران سرزنش و تنبیه شود. قب از آن که مدرسه ابتدایی را ترک گویند ، اجتماعی شده اند و اعمالی همچون رعایت نوبت ، اجازه گرفتن ( دست بلند کردن ) به هنگام صحبت .در صف ایستادن و صبور بودن را یاد گرفته اند . آنها در این سن به توجه و احساسات دیگران پاسخ می گویند .

        مقطع ابتدایی دوم ( کلاس های چهارم و پنجم . از سن 9 تا 11 سالگی ) همراه با رشد کودکان به تدریج وابستگی آنان به دیگران کاهش می یابد. ولی هنوز خواهان توجّه و علاقه معلم نسبت به خود می باشد . توانایی تفکر منطقی در این سنین افزایش می یابد . همچنین تفکر عینی داشته وقادر به تفکر مجرّد نمی باشد . از نظر اجتماعی ، از زبان بحث و مجادله استتفاده می کنند. برخی از آنان بد لحن و پر سر وصدا به نظر می آیند . در این سنین دوست دارند به صورت گروهی بازی کنندو اغلب در بازیهای رقابتی شرکت می کنند. پذیرفتن شکست برایشان دشوار است . بعد از یک ناکامی اغلب گریه می کنند و کج خلقی نشان می دهند. آنان لزوم وجود و اجرای قوانین را در کلاس وبازی تشخیص می دهند ، دیگر به طور چشم بسته از معلم پیروی و اطاعت نمی کنند ، ممکن است با آموزگار به بحث و مجادله بپردازد. آنان از اهمیّت راستگویی و صداقت آگاهند ، به ویژه نقش خود را در روابط با دیگران درک می کنند ،تشخیص بین خوب وبد به طور آشکاری در رفتار آنان مشهود است . احترام متقابل را درک کرده و همراهی دیگران را می طلبند. آنان از شرکت در گروهها ، دستجات، باشگاه هاو انجمن ها و نام گذاری بر گروه لذّت می برند . رفتارهای آنان بازتابی از رفتار همسالانشان می باشد.

       مقطع راهنمایی(سن بین 12 تا 14 سالگی )معلمان در این مقطع سنی می بایست از تجربه ومهارت زیادی برای تدریس شایسته و ایجاد ارتباط خوب با دانش آموزان برخودار باشند . تغییرات بدنی ( جسمی ) این دانش آموزان را گیج ، نگران ، برانگیخته و مرعوب می کند. کشف حقایق جدید درباره ی جنس مخالف باعث تحریک و هیجان آنان می گردد.  احساس جدایی از والدین ترس و گم گشتگی را در آنان باعث می شود .در عین اینکه حمایت بزرگسالان و والدین را می خواهندو طلب استقلال وعدم وابستگی دارند اما به خاطر کسب استقلال با والدین در ستیزند. علاوه بر این آنان نیاز به سازش با برنامه ی تحصیلی ، شیوه های تدریس معلمان و سازمان مدرسه را دارند. همه ی این عوامل در یادگیری آنها دخالت می کند.به تدریج حالت سرکشی پیداکرده ونسبت به قوانین دیگران مخالفت  نشان می دهند. ترس از معلم کاهش یافته که احترام ومحبّت نسبت به معلمانی که آنان را درک می کنند افزایش می یابد. از نظر ذهنی قابلیّت فوق العاده ای می یابند یعنی قدرت تفکر مجردیا انتزاعی پیدا می کنند . با وجودی که از خرد و عقل بزرگسالان برخوردار نمی باشند، امّا هوش آنان به همان اندازه کارآمد خواهد بود. آنان می توانند مفاهیمی همچون ، عشق ، لذّت ، صداقت ،وفاداری ، اعداد منفی نیرو ، سرعت ، زمان و ذرّات اتمی را فهمیده و بکار برند همچنین ، می توانند درباره ی مفاهیم انتزاعی بیندیشند.

     مقطع دبیرستان (کلاس های اول ، دوم تا سوم دبیرستان از سن 15 تا 18 سالگی)  قبل از ورود بـه دبیرستان نوجوان قادر است به تفکرعمیق بپردازد . و تمایل بـه استدلال نظری از خود نشان می دهد. او می تواند به امکانات و حقایق بیندیشد و خوب و بد را به نحو احسن از هم تمیز دهد . قوای عقلانی او سبب آرمانگرایی نوجوانی می گردد . افکار منطقی  پدیدار می شود . برای مثال اگر من چنین و چنان کنم ، بنابراین چنین وچنان اتفاق می افتد . علاقه ی به طبیعت و اجتماع نسبتاً اوج گرفته و سبب پیدایش احساس عدم کفایت و ناتوانی در مقابله با دنیای پیرامونشان می گردد . مسئله ی تنبیه را با در نظر گیری عوامل چون ، قصد و نیّت ، سن فرد خاطی ، میزان اعمال قبلی فرد بررسی می کنند و بسیاری از قوانین را غلط دانسته و به همین جهت دست به قانون شکنی می زنند . این نوجوانان قادرند نقطه نظرهای دیگران را درک و عقاید را سبک و سنگین کرده و انتخاب کنند . آنها نمی توانند درک کنند که چرا همه چیز در حدّ ایده آل نیست . برای مثال سیاست ها ،نهادها ، روابط انسانی و نظایر آن ، به همین دلیل نسبت به همه یاین موارد انتقادی شدیدی ابراز می کنند گر چه رفتار دانش آموزان حاکی از تبعیّت از هنجارهای اجتماعی موجود می باشد دانش آموزان ممکن است ارزشها و ساختارهای اجتماعی را رد و انکار کنند ، به تدریج که به سال های آخر دبیرستان می رسند از نظر احساسات پخته تر شده ، و به نوعی از نطر جسمی و احساسی به آرامش می رسند. ویژگی آینده نگری در آنان دیده می شود. ارتباط جدیدی با بزرگسالان شروع شده ، حالت عشق – نفرت قبلی رنگ می بازد و آنان در عین احترام به بزرگسالان با اجتماع خود همبستگی بیشتری می یابند ، امّا برخی به طور تأسف انگیزی از مسیر اصلی آموزش منحرف می شوند . در این مرحله معلمان می توانند با شاگردان خود به صورت یک همکار رفتار نموده وبه آنان اختیار تصمیم گیری در باره ی مواد درسی مورد آموزش را بدهند . دانش آموزان با چنین عملکردی معلمان خود را به عنوان الگو و نمونه رفتاری قرار می دهند .

   2- اولویّت ها و نیازهای دانش آموزانتان را بشناسید،و رهنمودهای آموزشی را با این شناخت ها  سازش دهید . در دهه های اخیر تدریس به طور روزافزون مشکل تر شده است . این امر به دلیل تغییر نگرش نوجوانان نسبت به قدرت (توانمندیهای ) بزرگسالان و نیز ارزش مدرسه است. چندین سال قبل ویلیام گلاسر (1990)

روان پزشک مشهور ، تدریس را به عنوان مشکل ترین حرفه و شغل توصیف نموده است . او برای معلمان سطوح راهنمایی و دبیرستان شدّت کار را بیشتر می داند . او می گوید چون معلمان دروه ی راهنمایی و دبیرستان اشتیاق بیشتری برای کار با دانش آموزان موفّق دارند ، با برخورد با دانش آموزان کم تلاش در این مقاطع روز به روز بیشتر ناامید می گردند.گلاسر می گوید :هنگام گفتگو با صدها معلم دریافتم که مشکل آنان نبود انضباط در کلاس و یا اعتراض دانش آموزان نسبت به آموزگاران نیست بلکه ، آنها احساس می کنند نتوانسته اند شاگردان خود را به تلاش وادارند. اکثر دانش آموزان به اعتقاد آنان فقط در نیمی از فعالیت های کلاس شرکت نموده و غالباً تکالیف خود را انجام نمی دهند . با دانش آموزان نیز صحبت کرده و متوجّه شدم که دلیل عدم همکاری و عدم انجام تکالیف کلاس سخت و دشوار بودن تکالیف نیست، بلکه کسل کنندگی تکالیف است. بدین ترتیب معلم وشاگردان در دام پیچده ای گرفتار آمده اند. دانش آموزان مطالب درسی برایشان خستهئ کننده است و هیچ فایده ای در یادگیری این مطالب نمی بینند . از طرف دیگر معلمان در ره کوشش برای وادار کردن آنها به یادگیری تنها، کار را بدتر می کنند. در حین تنبیه ها و تمهیدات معلمان فاصله ی دانش آموزان با شخصی که به کمک آنها برای یادگیری آمده یعنی معلم زیادتر می شود. همه ی این عوامل باعث ناامیدی طرفین ( معلم و شاگرد ) شده و امید به بهبود اوضاع را کاهش می دهد. در حالی که را خروج از این دام درست در مقابل چشم ماست . این راه چیزی نیست به غیر از برآورده ساختن نیازهای دانش آموزان، توجّه به نیازهای دانش آموزان هم باعث تشویق وایجاد انگیزه در دانش آموزان می شودو هم سبب آسودگی خاطر معلمان می گردد.

    نیازهای دانش آموزان :دانش آموزان به چه چیزی احتیاج دارند؟ نیازهای آنان ارتباط با مدرسه و کلاس درس عبارتند از :

  1- امنیّت

  2- امید

  3- پذیرش و مقبولیّت

  4- شأن و احترام

  5- قدرت

  6- لذّت ، سرگرمی

  7- شایستگی 

   این نیازها، با علایق یا خواست ها متفاوتند ، زیرا آنها تمنّای مدام دانش آموزان هستند. برای مثال پذیرش ومقبولیّت، هنگامی که دانش آموز احساس کند از طرف معلم مورد پذیرش نمی باشد، ضمن احساس بی اتکائی و بی اهمیّت بودن ، سعی خواهد کرد که مقبولیّت و پذیرش را از همسالان و شاید برخی از همسالان نا مناسب خود دریافت کند، که نتیجه ای جزء درد سر برای معلم به بار نمی آورد. برخلاف نیازها ، خواست ها یا علایق شامل مواردی است که ما دوست می داریم و فقدان آنها ما را با مشکل جدّی مواجه نخواهد کرد. برای مثال دوست داریم به دیدن یک فیلم برویم ، نرفتن یا عدم امکان برای دیدن فیلم سبب از دست رفتن خواب شبانه ی ما نخواهد شد و پس از مدّتی آن را به کلی فراموش خواهیم کرد

حال لیست نیازهارا به طور مفصّل بررسی می کنیم . نیازها عبارتند از:

    1- امنیّت : همه ی ما خواستار رهایی از ترس هایی هستیم که در اثر تهدید و ارعاب در ما شکل  گرفته اند . در صورتی که دانش آموز بخواهد در درس و مدرسه توفیق یابد ، لازم است احساس امنیت کند . مسلماً اگر دانش آموزان دائماً نگران تهدید و ترس از شکست باشند چیز زیادی یاد نخواهند گرفت . با وجود آنکه اغلب مدارس سعی زیادی در برآورد این نیاز دانش آموزان دارند ، امّا عده ای از شاگردان مرتباًاظهار نگرانی و ترس از تحقیر و مرعوب شدن می کنند.

 2- امـید : امید به معنی انتظار خوب شدن اوضاع ، یا حداقل بدتر نشدن اوضاع در آینده است . امید موجب ادامه ی کا ر و چشم دوختن به آینده است . در صورتی که کسی امیدش را از دست بدهد بسیار متأثر خواهد شد. دانش آموزان به امید توفیق در تحصیل ، در مدرسه به سر می برند . همچنین آنها به امید یادگیری مطالب مناسب ، استفاده ی لذّت بخش از وقت وعدم برخورد نامناسب در این مکان یعنی مدرسه جمع می شوند . دانش آموزانی که گلاسر ازآنها سخن می راند ، کسانی هستند که امید خود را از دست داده اند و فکر می کنند دیگر مدرسه مطالب مفید وآموزنده ای برای آنان ندارند .

  3- پذیرش و مقبولیّت : هر دانش آموزی خواستار پذیرفته شدن از طرف اولیاء ، مدرسه و افراد گروهی است که درآن به سر می برد. این خواست بیشتر در مورد کودکان ونوجوانان صادق است تا ما بزرگسالان. ما بزرگسالان تقریباً هرروزه از رفتار ها ی اطرافیان خود ، تأیید ، ستایش و توجّه دریافت می کنیم و درمی یابیم که مورد پذیرش و قبول دیگران هستیم ، در حالی که برخی از دانش آموزان با وجود تلاش در مدرسه احساس پذیرش و مقبولیّت نمی کنند و تلاش مداوم آنها برای کسب پذیرش می باشد .

  4 – شأن و احترام : در ابتدای کودکی نیاز به تصویری مثبت از خود پیدایش یافته وتا دوران بلوغ به اوج خود می رسد . دانش آموزان دوست دارند توانا به نظر دیگران برسند. آنها تصویری از خود ارائه می دهند که با هوش، توانمند ، خونسرد ، قوی وصادق به نظر دیگران برسند . حتی گاهی با چنگ و دندان اذ این تصوّر شخصی دفاع می کنند. دلیل بسیاری از اعمال آنها نظیر، حالت تدافعی عدم میل به کوشش ، کناره گیری و برخورد متقابل ، حفاظت از خویش است . مدرسه می تواند هم در ساخت تصوّر شخصی و هم در تخریب آن کمک کند.

  5 – قدرت : همگی ما خواهان کنترل بر زندگی خود ورویدادهای محیط مان هستیم . این نیاز حتی قبل از شروع به صحبت آغاز شدن وتا انتها زندگی با ماست . ما خواستار تصمیم گیری درباره ی مسائل خود هستیم ، حتی اگر این تصمیم گیری ها اشتباه باشد . اغلب مدارس همواره در حال هدایت تحصیلی دانش آموزان می باشند و فرصت زیادی برای اخذ تصمیم به آنان واگذار نمی کنند.

  6 – لذّت : همواره دانش آموزان به دنبال لذّت و سرگرمی هستند، اغلب اوقات ای نیاز توسط معلمان خردمند ، تعامل با همکلاسی ها ، رقابت های گروهی ، کشف علایق فردی و کار بر روی هدف ارزشمند ارضاء می گردد . امّا مدارس هنوز کار مهمّی در حهت ایجاد لذّت در مدارس نکرده اند .

  7 – شایستگی : هر دانش آموزی می خواهد نه تنها مطالب زیادی را بداند بلکه آنها را درک کند و بفهمد . همه ی دانش آموزان خواستار آنند که در رشته ای دارای مهارت و شایستگی کامل شوند . مدرسه تنها شانس آنان برای به دست آوردن این شایستگی ها است ، امّا اشکالاتی برسر راه مدرسه است . اغلب ما دلزدگی و عدم علاقه ی دانش آموزان ونیز عدم ارتباط مناسب دانش آموزان با معلمان را به عنوان دلیل می بینیم . امّا دلیل عمده ی آن که ما نتوانسته ایم دانش آموزان را به شایستگی لازم برسانیم این است که معلمان کمکی به یادگیری آنچه که دانش آموزان دوست دارند ، نمی کنند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد