از بعضى از روایات اسلامى استفاده مىشود که وجدان بیدار که از آن به واعظ درون تعبیر مىشود، نقش مهمى در پیمودن راه تکامل اخلاقى و تقوا دارد، بلکه بدون آن پیمودن این راه مشکل است.
در حدیثى از امام علىبنالحسین علیه السلام آمده است که فرمود: «ابن آدم انک لاتزال بخیر ماکان لک واعظ من نفسک، وما کانت المحاسبة من همک؛ اى فرزند آدم! تو همواره در مسیر خیر و خوبى قرار دارى مادام که واعظى از درون داشته باشى، و مادام که حسابرسى خویشتن از کارهاى اصلى تو باشد» . (1)
شبیه همین معنى با کمى تفاوت نیز از آن حضرت نقل شده است. (2)
در یکى از خطب نهجالبلاغه نیز چنین آمده است: «واعلموا انه من لم یعن على نفسه حتى یکون له منها واعظ وزاجر، لم یکن له من غیرها لازاجر ولاواعظ؛ آگاه باشید آن کس که به خویش کمک نکند تا واعظ و مانعى از درون جانش براى او فراهم گردد، موعظه و اندرز دیگران در او اثر نخواهد داشت!» (3)
بدیهى است در این راه انسان بیش از هر چیز نیاز به واعظى دارد که در همه حال با او باشد و از اسرار درونش با خبر گردد، و همواره او را تحت مراقبت خود قرار دهد؛ و چه عاملى جز واعظ درون یعنى وجدان بیدار مىتواند این نقش را عملى کند، و در لغزشها و خطاها در اولین فرصت به انسان هشدار دهد و او را از سقوط در پرتگاه انحرافات اخلاقى باز دارد .
در حدیثى از امام امیرمؤمنان علیه السلام چنین مىخوانیم: «اجعل من نفسک على نفسک رقیبا؛ از خودت مراقبى بر خویشتن قرار ده!» (4)
در حدیث دیگرى از همان امام علیه السلام آمده است: «ینبغى ان یکون الرجل مهیمنا على نفسه مراقبا قلبه، حافظا لسانه؛ شایسته است که انسان بر نفس خویش مسلط باشد، و قلب خود را مراقبت کند، و زبان خویش را حفظ نماید!» (5)
پىنوشتها:
1ـ بحارالانوار، جلد 75، صفحه .137
2ـ همان مدرک، صفحه .147
3ـ نهج البلاغه، خطبه .90
4ـ غررالحکم
5ـ همان مدرک
تفریحات سالم که اسلام روى آنها تأکید داردعبارتند از:
تیراندازى، تفریح و سرگرمى مورد تأکید اسلام است، این تفریح جنبه آموزشى نیز دارد، و با توجه بهاینکه در اسلام بر آمادگى دفاعى امت اسلامى تأکید شده است، لذا به تیر اندازى ارزش فراوانى داده شده است.
در حدیث آمده است که حضرت رسول (ص) راجع به آیه
و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه بیان داشتند: مراد از «قوه» تیراندازى است .
در روایت، تیراندازى بعنوان موهبت و نعمتى از خدا معرفى شده است.پیامبر اکرم (ص) مىفرماید : هر که تیراندازى آموخته باشد و سپس آن را از بى علاقگى رها سازد، نعمتى را کفران کرده است .
شنا یکى از مفرحترین و مؤثرترین ورزشها است، بسیارى از بیمارىهاى جسمى و روحى بر اثر همین ورزش و تفریح از بین مىروند.
در اسلام نیز بر این ورزش و تفریح تأکید شده است.چنانچه پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: «فرزندانتان را شنا و تیراندازى یاد بدهید .
سوارکارى، یکى دیگر از تفریحات مورد تأکید اسلام است.و در صدر اسلام به عنوان یکى از هنرهاى رزمى مطرح بوده است.از رسول اسلام (ص) نقل است که فرمودند: اسبسوارى و تیراندازى بیاموزید .
و در حدیث دیگرى آمده است که پیامبر اکرم (ص) مسابقه اسبدوانى در مدینه اجرا نمودند و مسافت را بین حصباء یا حفیاء و مسجد بنى رزیق معین کرد و براى برنده اول، دوم و سوم یک درخت خرما جائزه قرار دادند .
شکار تفریح خوب و سالمى است به شرط آن که در انجام آن، رعایت مسائل حکومتى و قانونى شده باشد.از امام صادق (ع) سئوال شد: اگر کسى به شکار برود و هدفش از این کار صحت مزاح و تفریح باشد، چه حکمى دارد؟
ایشان فرمودند: اشکالى ندارد مگر اینکه بنظر لهو و بیهودگى باشد .
سفر و یا به قولى، عوض کردن آب و هوا، از تفریحات سالم و مؤثر در تجدید روحیه و آماده شدن براى فعالیت مجدد است.
پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: سفر کنید تا به صحت و سلامت باشید و سفر کنید که به سود مىرسید .
و در سیره امام صادق (ع) مىخوانیم: عمرو بن حرث گوید: روزى عزم شرفیابى به حضور امام صادق (ع) را نمودم.آن حضرت را در خانه برادرش که ظاهرا بیرون شهر بود، یافتم از ایشان پرسیدم: به چه منظور اینجا آمدهاید؟ فرمود: جهت تفریح و تغییر آب و هوا .
سفر مایه بدست آوردن آموختههاى فراوان است، آشنا شدن با فرهنگ ها و آداب اجتماعى، با مسافرت بهتر و راحت تر حاصل مىآید.
قرآن کریم به جنبه آموختن، در سفر اهتمام ورزیده، و در موارد فراوانى مردم را به سیر و سفر ترغیب فرموده است ولى بعد از امر به مسافرت، دستور عبرت را بعنوان فلسفه مسافرت بیان فرموده است نظیر:
در زمین مسافرت کنید و نگاه کنید که خداوند چگونه زمین و مخلوقات را آفریده است و دریابید که چگونه شما را دوباره زنده خواهد کرد .
امام صادق (ع) در توصیف دیدار با دوستان مىفرماید: دیدار دوستان مایه شکفتگى و انبساط روح و بارور نمودن عقل است؛ هر چند مدتى کوتاه باشد .
تفریح مفیدى است، و مایه انبساط خاطر مىگردد، به شرط اینکه حقوق دیگران مراعات گردد .خنده را درمان خیلى از دردها شمردهاند و مزاج با همراهى آن است که مفرح مىگردد.ولى نباید غافل بود که خنده زیاد از نظر اسلام نهى شده است.پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: «خنده زیاد دل را مىمیراند» .
و امام صادق (ع) مىفرماید: داود پیامبر به فرزندش سلیمان فرمود: از زیاد خندیدن بپرهیز، که خنده زیاد بنده را در قیامت تهیدست مىگرداند .
در سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه دین (ع)، گاه به مزاح و شوخیهایى بر مىخوریم که آنها انجام دادهاند.شهید ثانى در کتاب کشف الریبه از حسین بن سعید روایت کرده است که: به امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت گردم آیا رسول خدا (ص) با کسى مزاح مىکرد؟ امام (ع) فرمودند: از رأفت و مهر آن حضرت، یکى همین بود که با اصحاب خود مزاح مىکرد، تا عظمت و بزرگیش دل آنها را نگیرد، که بتوانند به او نگاه کنند و حوائج خود را بازگویند.
امام (ع) ادامه دادند که: رسول خدا وقتى یکى از اصحاب را غصهدار و مغموم مىدید، با مزاح کردن او را مسرور مىساخت .
امام باقر (ع) مىفرمایند: خداى عز و جل، آنکس را که میان جمعى شوخى کند دوست دارد، در صورتى که به فحش نیانجامد .
با توجه به روایات گذشته مىتوان نتیجه گرفت که، ذم و نهى از شوخى که در برخى روایات آمده، افراط در مزاح است، که به خرد شدن انسان مىانجامد.
البته مىتوان گفت هر تفریحى اصول و شرائط کلى تفریح سالم را داشته باشد مى تواند بعنوان تفریحمورد نظر اسلام معرفى گردد، ولو اینکه ما روایتى در آن زمینه نداشته باشیم.تفریحاتى نظیر مسابقات دو، فوتبال، والیبال و...با عنایت به دارا بودن شرائط فوق، و پیراسته از آلوده گیهاى جانبى، تفریحاتى مفید و مورد تأیید هستند.
وصیت نامه "داریوش کبیر"
وصیت نامه داریوش کبیر
اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .